چالش

ساخت وبلاگ
امروز مسابقه طناب کشی داریم

از واحد مام گروه تشکیل دادن اما من برخلاف سالای قبل که شرکت می کردم این دفعه شرکت نکردم

حالم خوش نیست  

ولی قصد دارم واسه تشویق و تنوع و اینا برم ستایشم ببرم

اما توی مسابقات دارت شرکت می کنم ببینم چی میشه

صبح ساعت پنج و نیم پاشدم واسه نهار ماکارونی درست کردم

چند وقته بنا به مسائلی با همسری کنتاکت دارم

درگیرم باهاش

گاهی می گم بیخیال قضیه شم

اما وقتی رفتاراشو می بینم حرص می خورم شدید

شب جمعه غروب یه بحث اساسی باهاش کردم بعدم از شدت ناراحتی از خونه زدم بیرون

ساعت شش بود همسری گفت وایستا با هم بریم گفتم نه

تنهایی و پیاده مسیرو رفتم

باید می رفتم خونه پدر شوهرم

وقتی رسیدم همسری رسیده بود اعصابم خیلی آروم شده بود

قدم زدن چقدر خوبه

عین دو تا آدم متشخص انگار که هیچ اتفاقی نیوفتاده با هم برخورد کردیم

سعی می کنم بیخیال باشم اینقدر غصه نخورم

ولی نمیشه کلا آدم غصه خوری هستم

کاش همسری کمی منطقی تر و قوی تر با این مسئله برخورد می کرد

از مردای ضعیف بدم میاد

از مردای ناامید هم بدم میاد

بگذریم

خدا همه رو عاقبت بخیر کنه

به منم کمک کنه

.................................................................................

همگان به جست و جوی خانه می گردند

من کوچه ی خلوتی را می خواهم

بی انتها برای رفتن

بی واژه برای سرودن و

آسمانی برای پرواز کردن

عاشقانه اوج گرفتن

رها شدن ....

سید علی صالحی

 

کلبه شخصی...
ما را در سایت کلبه شخصی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shab92o بازدید : 216 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 8:08