شاعر میگه
من آنچه گفته اند و شنیدید نیستم
یک عمر با هویّت مجهول زیستم
از بس که با نقاب خودم خو گرفته ام
چندی ست سخت برده ام از یاد کیستم !
یه شاعر دیگم میگه
برای آن چه که دوستش داری
از جان باید بگذری
بعد ...
می ماند زندگی
و آنچه که دوستش داشتی ...
یکی دیگشونم میگه
آخرین پرنده را هم رها کرده ام
امّا هنوز غمگینم !
چیزی
در این قفس خالی هست
که ... آزاد نمی شود ...
واین یکی
هر چه می دوم
با گمانِ ردّ گام های تو
گم نمی شوم ...
راستی !
در میان این همه اگر
تو چـــــــقدر
بایدی !
همین دیگه
بای ....
کلبه شخصی...
برچسب : نویسنده : shab92o بازدید : 197