چقدر پرم از اشتباه !

ساخت وبلاگ
یه لحظه ساکن می مونی ویه نگاهی به پشت سرت می ندازی و یک دفعه متوجه میشی که دقیقا همون جایی وایستادی که دو سال قبل بودی هیچ تغییر نکردی

نه خودت آدم بهتری شدی و نه زندکیت پیشرفتی کرده

واقعا فاجعه ست

دارم به چهل سال نزدیک میشم و انگار دارم به قهقرا میرم

چیکار می کنم با خودم و زندگیم !

خواهان تغییرم بدون اینکه تلاشی کرده باشم  !

همسرم امروز موقع خداحافظی یه جمله محبت آمیز بهم گفت گفت ازدیدنم لذت میبره گفت من بهترین همسر دنیام

چه کنم

گذشته نمیزاره از این جملات زیبا و دلنشین لذت ببرم

بارها و بارها با خودم میگم کاش در گذشته زندگیم رو بهتر از این شرو.ع کرده بودم کاش اون کارها رو نکرده بودم کاش همسرم اون کارها رو نکرده بود من اول بهش اعتمادداشتم توی خانواده ای زندگی کرده بودم که بهترین مردهای دنیا روداشت دیدگاهم نسبت به مردها خوب بود به همسرم اعتماد داشتم اما اتفاقاتی که دو سه سال اول زندگیم رخ داد و آسیبهای روحی و روانی که همسرم بهم زد دیگه نمیزاره احساس خوش آیندی نسبت به همسرم داشته باشم نمی تونم بهش محبت کنم قطعا اگه اطلاعاتی که الان دارم رو موقع ازدواجم داشته بودم می تونستم بهترین همسر دنیا رو پرورش بدم !!نه اینکه تغییر ش بدم میتونستم خاطرات قشنگی برای خودم و همسرم به وجود بیارم اما خدا می دونه که من هم دفعه اولم بود که ازدواج می کردم !و بلد نبودم و متاسفانه همسرم هم بلد نبود دو تا ادم نادان با هم ازدواج کردیم و زندگی هم رو خراب کردیم !

به مرحله ای رسیدم که حتی دخترم متوجه شده وبه من میگه به بابا محبت نمی کنی و خدامیدونه که من عمیقا آسیب دیدم خدا می دونه که من دیگه از حرفای محبت آمیز همسرم خوشحال نمیشم

دلم میخواد ازش جدا بشم اما وقتی شرایط همسرم رو می بینم ومیبینم که نیازبه کمک داره و من تنها کسی هستم که می تونم کمکش کنم ازین تصمیم منصرف میشم کاهی وقتا به خودم میگم اول کمکش می کنم و وقتی به شرایط عادی برگشت ازش جدا میشم !

هنوز بعد از سالها نمی دونم دوستش دارم یا فقط بهش عادت کردم !

من به معنای واقعی ناتوانم

این وسط دخترم رو چیکار کنم اون به پدرش وابسته است اون جدایی رو دوست نداره و حساسه و فوقالعاده حساسه و اگه جدا بشم آسیب می بینه !

واقعا نمی دونم چیکار کنم

از طرفی همسرم بهتر شده و حالا که اون بهتر شده من به انتها رسیدم

ده سال طول کشید اما من این ده سال به اندازه یک عمر آسیب دیدم !

میتونم ادامه بدم !؟

نمی دونم

من واقعا مستاصلم

چرا همون اول ازش جدا نشدم

این بزرگترین وبلاگ اشتباه کلمه زندگیم بود

و شایدازدواج با همسری بزرگترین وبلاگ اشتباه کلمه بود

من در دوران عقدم متوجه شدم این ازدواج وبلاگ اشتباه کلمه ه اما گذاشتم این ازدواج سر بگیره ترسیدم از حرف مردم و بی آبرویی خانوادم ترسیدم و الان تاوان این ترس احمقانه و این وبلاگ اشتباه کلمه بزرگ رو هر سه مون باید بدیم

وبلاگ چقدر کلمه پرم از وبلاگ اشتباه کلمه !!!!

همه چیز از اول اشتباه بود و همچنان به این اشتباه ادامه میدم !

چه زندگی فلاکت باری!

کلبه شخصی...
ما را در سایت کلبه شخصی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shab92o بازدید : 198 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 17:42