کلبه شخصی

متن مرتبط با «غرور و تعصب» در سایت کلبه شخصی نوشته شده است

خواب

  • عین چی وبلاگ خواب کلمه م می اد می خواستم بگم عین خر وبلاگ خواب کلمه م میاد اما مطمین نبودم خرها این موقع وبلاگ خواب کلمه شون میاد یا نه میخواستم بگم عین سگ وبلاگ خواب کلمه م میاد که البته سگا اینموقع پس از یک شب بیداری قطعا وبلاگ خواب کلمه شون میاد خخخخخخ بعد , ...ادامه مطلب

  • با منظور....

  • جان عزیزتان !اگر دوستش ندارید ، تظاهر به احساسی بودن نکنید ! من به وقتش از همه ی شما احساسی ترم ! نمی خواهید خوشبختش کنید اگر ،لااقل با دروغهایتان نابودش نکنید ! بیچاره نفر بعد از شما .... تاوان بی عرضه بودن شما را هم او باید بدهد با غرور بی جایتان زندگی را برای دو نفر سخت نکنید !خودتان کنار بروید قبل ازاینکه کسی به جهنمی که شما برایش خواهید ساخت کنار بیاید ! ,منظور ...ادامه مطلب

  • تولد

  • دیروز تولد همسری بود واز اونجایی که هنوز حقوق و عیدی و باقی صدقات رو دولت نداده بنده بی پول بودم و مجبور شدم از پس اندازمون استفاده کنم و یه ساعت خیلی خیلی خوشگل با قیمت ناقابل چهارصد و پنجاه هزار تومان براش خریدم که خیلی هم از خریدم راضی هستم چند وقت بود این ساعته رو نشون کرده بودم براش بخرم از طرف ستایش هم یه کیف پول خوشگل خریدم بعدم رفتیم کیک تولد گرفتیم و رفتیم خونه پدر همسری یه جشن کوچیک گرفتیم و خلاصه جاتون خالی خوش گذشت بعد شام عمه خانم همسری سرش گیج رفت و یهو سقوط آزاد کرد و من شوکه شدم به طرز وحشتناکی ناراحت شدم و دلم میخواست بشینم های های گریه کنم خیلی ناراحت شدم خانم بزرگی بود بنده خدا دستش یه کم آسیب دید که همسری و و برادرش بردنش بیمارستان و از دستش عکس گرفتن خدارو شکر نشکسته بود جونم براتون بگه بلافاصله بعد استیج خوابیدم و از اونجایی که من معمولا همیشه خسته هستم شبا زود و خیلی راحت خوابم می بره ینی میرم تو رختخواب خوابم میبره ها اینقدر وضعم خرابه خخخخ در عوض صبح زودساعت پنج پاشدم و واسه نهار یه آبگوشت خوشمزه درست کردم و واسه ستایش خانم  هم که آبگوشت دوست نداره یه سالاد الو, ...ادامه مطلب

  • روز من

  • گفته بودم روز من نیست ! آقا یک قفل کتابی گنده افتاد رو انگشت شصت پام آنچنان دردم اومد که تا چند دقیقه فقط نشستم نگهش داشتم ! تا چهار صبحم جاتون خالی درد کشیدم و نتونستم بخوابم واسه همین صبح ساعت شش و بیست دقیقه از خواب بیدار شدم و چون دیر شده بود ستایشم بدون صبحانه رفت مدرسه ! فکر می کردم نمی تونم بیام اداره ولی صبحی دیدم حالم بهتره و پامم از حالت درد در اومده به درد ناکی رسیده این شد که اومدم اداره امروز کار بانکی دارم باید برم انجامش بدم یه خورده دمنوش و اینا بخرم واسه خودم خدا کنه امروز روز خوبی باشه نهارم درست نکردم ! اییییییی   پی نوشت : آنکه هرگز شرح نتوان کرد ، یعنی حال من ....!     پی نوشت 1: گفتم ز کار برد مرا خنده کردنت ، خندید و گفت من به تو کاری نداشتم !,روز منو,روز مناسب برای بارداری,روز مناسب برای عقد ...ادامه مطلب

  • راهنمای خانواده

  • دقت کردم تازگیا آستانه صبرم خیلی اومده پایین زود از کوره در میرم و عصبانی می شم و نتیجشم دادو بیداد و ایناست بخصوص در خق ستایش دخترم اونم کم نمیاره و عکس العمل نشون میده که می دونم نتیجه رفتار خودمه هر وقت باهاش خوب و منظقی رفتار کردم اونم رفتارش خوب و منطقی بوده دیروز بعداز ظهری ازاداره با همکارم رفتیم سفره ختم صلوات تا پنج اونجاو بودیم خوب بود خوش گذشت فکر کنم هفتصد هشتصد تایی تونستم صلوات بگم بعدم با ظرف شله زرد برگشتم خونه یه کم حلیم نذری گرم کردم و خوردم بعدم با همسری جوفراست راهنمای خانواده رو نگاه کردم خیلی آموزنده است اینجوری بود که واسه بچه هایی که مسئولیت قبول نمی کردن یه برنامه کاری می نوشت و بهشون می گفت خودتون انتخاب کنیددوست دارید چه کاری رو انجام بدید اونا انتخاب می کردن و انصافا" هم انجامش میدادن منو ستایشم بعد از تمام شدن فیلم  یکی دوتا کاغذ و قلم دست گرفتیم و کارایی که دوست داشتیم طرف مقابل انجام بده نوشتیم بعدم بلند شدیم و همه اون اکارایی که بهمون محول شده بود رو انجام دادیم جالب بود تو یکی از کارایی که دخترم برام نوشته بود انجام بدم مهربان بودن بود ینی من خیلی بد اخ,راهنمای خانواده,راهنمای خانواده جو فراست,راهنماي خانواده ...ادامه مطلب

  • در مسیر سرویس

  • چقدر ازین مغازه دارای مسنی که وقتی از جلوی مغازشون ردمیشی مبینی در مغازشونو آب وجارو کردن وبوی نم خاک به مشامت میرسه خوشم میاد  پسره سه چهار سالش بود توکوچشون تنهایی کنار تیر برق وایستاده بود بلوز شورت نظامی تنش بود یه کیف کوچیکم پشتش بود وقتی راننده سرویس از کنارش رد شد گویا میشناختش براش بوق زد پسرک هم خیللی بزرگ منشانه عین ادم بزرگا براش دست بلندکرد خوشمان آمد منم ازین پسر کوچولوهای بزرگ میخوام خوب !!!!خخخخخخ باید کارت ملیمو از خونه میآوردم کار بانکی داشتم یادم رفت ایییییییییی     دلم میخواد چشمامو لیزر کنم ولی میگن باید شماره چشمت تایکسال ثابت ب, ...ادامه مطلب

  • روز مرگی

  • میگما کسی میدونه بچه ها از چه سنی می تونن قهوه بخورن !!؟ من هروقت بعداز ظهراقهوه می خورم  اونم میخواد گاهی ه م بدون اجازه واسه خودش درست میکنه ضرر که نداره داره ؟!؟ یه واحد دیگه منتقل شده واحد ما فکر کنم کاری اونام بیوفته گردن من چقدر بد  ستایش خانمو باید ببرم دکتر ازش مجددا آزمایش بگیرم  ببینم هنوزم بدنش کلسیم دفع میکنه  خیلی هم خون دماغ میشه نگرانم  دلم به شدت چایی میخواد دوتا از صبح تاحالا خوردم ها ولی بازم میخوام  ه گمانم بدنم کم آب شده یه چند وقته به خودم نمیرسم  وقت نمی کنم  فردا روز دانش آموزه فکر کنم باید یه چیزی برای دخترکمبخرم  حالا چی بخرم   ,روزمرگی,روزمرگی به انگلیسی,روزمرگی یا روزمرگی,روزمرگی سرور,روز مرگی از بابک جهانبخش,روز مرگی های من,روز مرگی متن,روز مرگی چیست,متن روز مرگی جهانبخش,اهنگ روز مرگی ...ادامه مطلب

  • موج منفی

  • یکی از ارباب رجوعهای اقا هست از یه واحد دیگه  به شدت ازش بدم میاد اصلا نمیخوام ببینش نمی دونم چرا  سرشار از موج منفیه  ینی این میاد اتاقمون من دلم میخواد تواتاق نباشم  اینقدر که ازش بدم میاد  ازدیروز دوسه بار اومده هیچ رفتار بدی هم نداره ولی من بدم میاد همینجوری بی دلیل بگدریم  اینقدر که از تلفن اتاقمون بدم میاد از هیچ وسیله دیگه ای بدم نمیاد بسکه زنگ می خوره فعلا که خودمم سرشار از انرژی منفی ام مگه نه !!!!!            ,موج منفی,موج منفی چیست,موج منفی افراد,موج منفی مهدی احمد وند,موج منفی احمد وند,موج منفی شبکه خبر,موج منفی من وتو,موج منفی اشکان,موج منفی مهدی احمدوند 320,موج منفی 320 ...ادامه مطلب

  • سرویس

  • سرصبحی از سرویس جاموندم  زنگ زدم راننده سرویس کجاست گفت رد شدم ولی بمون الانه میام دنبالتون منم از خدا خواسته وایستادم  این هفته دوروز پشت سرهم رفتم با معلم ستایش حرف زدم دیروز واسه خاطر درس ومشقش که نخونده بود وننوشته بود  رفتم به خانمش گفتم باهاش برخورد کنه امروز م چون متوجه شدم بعضی از مباحث فارسی مثل مترادف و متصاد رو نمی فهمه باز رفتم بهخانمش گفتم براش بیشتر توصیح بده در نتیجه این دوروز رو از سرویس جاموندم  خیلی نگران درس ستایشم      میترسم عقب بمونه  بگذریم مامان بابا رفتن مشهد ومن دلم گرفته  همین   ,سرویس خواب,سرویس طلا,سرویس خواب نوزاد,سرویس خواب نوجوان,سرویس خواب کودک,سرویس چینی,سرویس طلا سفید,سرویس خواب آپادانا,سرویس قابلمه گرانیتی,سرویس آشپزخانه ...ادامه مطلب

  • محکومه

  • بسیار خسته ام از صبح تا حالا یکسره کار کردم خداکنه دیگه ارباب رجوع نیاد چون وجدان کاریم اجازه نمیده بهش بگم برو فردا بیا ! بگذریم بالاخره مسافرا رسیدن شهر از گرفتگی در اومد اما دل من همچنان غمگینه نمی دونم چرا دیشب نزدیک به دو ساعت و اندی فقط شهرام ناظری گوش دادم با پسرش خیلی قشنگ بود اما مونده تا پسر به پدر برسه صدای پدر خیلی دلنشین بود بسی لذت بردم دیشب برای اولین بار دلم می خواست یه مرد باشم و نه یک زن آخه ساعت نه شب به شدت دلم می خواست تنهایی توخیابونای شهرم قدم بزنم اما نمیشه برای یک خانم مقدور نیست خطرناکه مرده شور این مملکتو ببرن که یه خانم اینقدر,محکومه ی شب پر گناه,محکومه شب پرگناه,محکومه شب پر گناه pdf,محکومه ی بی گناه,محکومه ی شب پرگناه pdf,محکومه شب پر گناه دانلود,محکومه یک شب پرگناه,محکومه شب گناه ...ادامه مطلب

  • ویار

  • بازم اداره و اداره و اداره گفته بودم سرم خلوت میشه ؟! بنده خیلی بی جا نمودم که این حرفو زدم بنده خیلی اشتباه کردم عامو اینقدر شلوغه من جنازه میرم خونه ای بابا زندگیه ما داریم دیشب ستایشو بردم دکتر مریض شده بچم دارو داد یه سری آزمایشات هم نوشت که انجام بدیم از اونجام رفتیم یه مغازه لوازم آشپزخونه جناب همسری هر چی دلش خواست خرید هر چی میگفتم بسه دیگه پول نداریم می گفت اینم لازمه خانم اینم لازمه خانم و در نتیجه صدهزار تومن خرید کردیم فروشنده که یه خانم بود فکر کنم تاحالا کیسی مثل همسر من ندیده بود آخه همیشه آقایون به خانما می گن بسه دیگه نخر این دفعه من بو,ویار,ویار حاملگی,ویار بارداری,ویار ترشی,ویزارد,ویزارسین,ویزارسین چیست,ویار بارداری پسر,ویار چیست,ویارئال ...ادامه مطلب

  • غرور

  • ....... دیشب شام کشک بادمجون پزیدم میرزا قاسمی هم درست کردم ولی نمی تونستم که همشونو بخورم واسه همین میرزا رو گذاشتم واسه امروز جاتون خالی چسبید بگذریم دیشب همسری از سرکار ااومد همه چیز خوب بود تااینکه همسری از من یه چیزی پرسید منم جوابشو دادم و اون یه چیزی گفت که من خوشم نیومد و بهش توپیدم ! و یه جورایی باهاش یه بحث دو سه دقیقه ای کردم و گفتم از این طرز حرف زدنت خوشم نمیاد و همسری تاپاسی از شب با من سرسنگین بود و حرف نمی زد صبحم که پاشدم بیام اداره گفت نمیخوای بابت دیشبت از من عذر خواهی کنی و من باز توپیدم که مگه من دیشب چیکار کردم ! و اون دیگه چیزی نگفت و من ,غرور,غرور و تعصب,غرور رجل,غرور بالانجليزي,غرور in english,غرور مردانه,غرور به انگلیسی,غرور الكويتية,غرور رجل شرقي,غرور فطحل ...ادامه مطلب

  • فکر مشغولی ...

  • از صبح تا حالا پنج شش تا چایی خوردم اما بازم چایی میخوام یه صبحونه دبشم خوردم جای شما خالی یه چند وقته دلم میخواد برای یه نفر یه کارای انجام بدم خیلی دلم می خواد ولی پول میخواد کاش وسعم می رسید ینی یه پولی از حقوقم می موند می رفتم یه وام دیگه هم برمیداشتم و اون کار رو برای اون شخص خاص انجام می دادم همه قسطاشم خودم می دادم والا ولی الانه باید صد دویست تومنم از همسری بگیرم قسطای وامها رو صفر کنم ولی خیلی دلم می خواد این کار رو انجام بدم چند وقته فکر مو مشغول کرده ....,فکر مشغولی,مشغولیت فکر,درمان فکر مشغولی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها