در مسیر سرویس

ساخت وبلاگ

چقدر ازین مغازه دارای مسنی که وقتی از جلوی مغازشون ردمیشی مبینی در مغازشونو آب وجارو کردن وبوی نم خاک به مشامت میرسه خوشم میاد 

پسره سه چهار سالش بود توکوچشون تنهایی کنار تیر برق وایستاده بود بلوز شورت نظامی تنش بود یه کیف کوچیکم پشتش بود وقتی راننده سرویس از کنارش رد شد گویا میشناختش براش بوق زد پسرک هم خیللی بزرگ منشانه عین ادم بزرگا براش دست بلندکرد خوشمان آمد منم ازین پسر کوچولوهای بزرگ میخوام خوب !!!!خخخخخخ

باید کارت ملیمو از خونه میآوردم کار بانکی داشتم یادم رفت ایییییییییی

 

 

دلم میخواد چشمامو لیزر کنم ولی میگن باید شماره چشمت تایکسال ثابت بمونه اما شماره چشمم هرسال تغیر میکه وبالاتر میره چشمای گاو من 

کارایی میکن که نباید بکنن وچیزایی رو میبینن که نباید ببینن چشمای گاومن !!خخخخخ

خانمه یه مانتوی خوشکل تنش بود حیف که نمیتونستم از نزدیک لمسش کنم خخخخخ

کلبه شخصی...
ما را در سایت کلبه شخصی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shab92o بازدید : 185 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 9:33