دارت

ساخت وبلاگ
واما مسابقات طناب کشی رو تیم مون برد و ما خوش بحالمون شد

اما دارت رو من باختم

انتظارشم داشتم چون یه روزه قرار نیست فیلسوف بشم

ستایشم برده بودم کلی با بچه های دیگه بازی کرد بچم و خلاصه حسابی بهش خوش گذشت

شبم شام واسش سیب زمینی سرخ کردم خودمو همسری ماکارونی ازظهر مونده خوردیم

درعوض صبح ساعت پنج پاشدم واسه نهار شامی درست کردم بعلاه کوکو سیب زمینی

کمی شو آوردم اداره با همکارا خوردیم بسی خوشمزده شده بود

ولی تا خود ظهر همکارا که توی مسابقه طناب کشی شرکت کرده بودن ناله کردن حق داشتن طفلیا تمام بدنشون درد می کرد نهایتا هر دوتاشون ساعت یک و نیم رفتن خونه و شما اکنون با یک رهای تنها سرو کار دارید

امروز اداره حسابی شلوغ بود

و ما عین یک کارمند وظیفه شناس کار کردیم

و اما شاعر میگه

اندوه من این است که در دفتر شعرم

یک بیت به زیبایی چشم تو ندارم ...! 

 

کلبه شخصی...
ما را در سایت کلبه شخصی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shab92o بازدید : 184 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 8:08